English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7365 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inaccessible U خارج از دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
abaton U [محل خارج از دسترس]
Other Matches
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
disposal U دسترس
reaches U دسترس
reached U دسترس
within teach U در دسترس
accessible U در دسترس
accesses U دسترس
accessing U دسترس
accessed U دسترس
access U دسترس
reaching U دسترس
within teach U دسترس
reach U دسترس
disposal U در دسترس
near at hand U در دسترس
at arm's length U در دسترس
available U در دسترس
accesses U راه دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
access point U نقطه دسترس
availablity U دسترس پذیری
available U دسترس پذیر
out of the way U غیرقابل دسترس
available with U در دسترس نزد .....
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
on hand <idiom> U قابل دسترس
placing at disposal U در دسترس گذاردن
accessible U قابل دسترس
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
available by U در دسترس از طریق .....
to be available U در دسترس بودن
inaccessible U غیرقابل دسترس
availability U در دسترس بودن
accessing U راه دسترس
off the shelf U مواد در دسترس
availability U دسترس پذیری
access U راه دسترس
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
accessed U راه دسترس
average available discharge U بده میانگینی دسترس
place at disposal U در دسترس قرار دادن
an accessible place U جای قابل دسترس
accessible U در دسترس قابل وصول
utilizes U در دسترس قرار دادن
utilizing U در دسترس قرار دادن
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
utilised U در دسترس قرار دادن
passing shot U ضربه دور از دسترس
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
utilises U در دسترس قرار دادن
utilising U در دسترس قرار دادن
utilize U در دسترس قرار دادن
system availability U دسترس پذیری سیستم
someone has at present U در دسترس کسی بودن
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
ball U توپ دور از دسترس توپزن
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
aroint U خارج شو
non combatant U خارج از صف
per U خارج از
externals U خارج
out- U خارج
non-combatants U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
outed U خارج
out U خارج
out-of- U خارج از
out of U خارج از
external U خارج
off U خارج از
outsides U خارج
outside U در خارج
outside U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
externally U از خارج
abroad U خارج
out of tune U خارج
forth of U خارج از
outsides U در خارج
off side U خارج از خط
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
extra-marital U خارج از زناشویی
ejects U خارج کردن
extramarital U خارج از زناشویی
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
foreign market U بازار خارج
over the side U خارج از ناو
oversea U خارج از کشور
fescennine U خارج ازاخلاق
ouyby U خارج از دور از
extravascular U خارج رگی
extrauterine U خارج رحمی
extraterritorial U خارج الارضی
extramundane U خارج دنیایی
popping U خارج شدن
outbye U خارج از دور از
outboard bearing U یاتاقان خارج
out of turn U خارج از نوبت
derails U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
derails U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
off center U خارج از مرکز
derailed U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
out of door U خارج ازمنزل
out of question U خارج از موضوع
out of action U خارج ازنبرد
neither here nor there U خارج ازموضوع
out of proportion U خارج از اندازه
eccentric U خارج از مرکز
out of phase U خارج از فاز
eccentrics U خارج از مرکز
out of line U خارج از خط جبهه
not to the point U خارج از موضوع
derail U از خط خارج کردن
extramarital U خارج ازدواجی
begone U خارج شو عزیمت کن
outbound U مربوط به خارج
submultiple U خارج قسمت
unship U خارج کردن
bring out U خارج کردن
cross country U خارج از جاده
standaway U خارج از بدن
off duty U خارج از نگهبانی
off duty U خارج از خدمت
soto uke U دفاع از خارج
outbound U خارج ازمحدوده
abaxile U خارج از مرکز
to pass off U خارج شدن
to rule out U خارج کردن
to fall out U خارج شدن
anieoro U از داخل به خارج
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
blow out U به خارج دمیدن
acentric U خارج از مرکز
expulse U خارج کردن
double out U 081 خارج
egress U خارج شدن
out-of- U در خارج بواسطه
extracellular U خارج سلولی
out of U در خارج بواسطه
extragalactic U خارج کهکشانی
overseas U خارج ازکشور
phase out U خارج کردن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
To fall out. U از صف خارج شدن
outdoors U خارج از منزل
off season U خارج از فصل
abroad خارج از کشور
nonsense U خارج از منطق
emissive U خارج شونده
endarch U متشکل در خارج
exterritorial U خارج الملکتی
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
off key خارج از مایه
without U بطرف خارج
from outside U از خارج [از شهر]
away U دوراز خارج
void U خارج شدن
extraneous U خارج از قلمروچیزی
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com